گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
اصول کافی
جلد دوم
* واگذارى امر دين به پيغمبر و ائمه عليهم السلام *


بَابُ التَّفْوِيضِ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص وَ إِلَى الْأَئِمَّةِ ع فِي أَمْرِ الدِّينِ
1- مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِى زَاهِرٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَيْدٍ عَنْ أَبِى إِسْحَاقَ النَّحْوِيِّ قَالَ دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فَسَمِعْتُهُ يَقُولُ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَدَّ بَ نَبِيَّهُ عَلَى مَحَبَّتِهِ فَقَالَ وَ إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ ثُمَّ فَوَّضَ إِلَيْهِ فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللّهَ قَالَ ثُمَّ قَالَ وَ إِنَّ نَبِيَّ اللَّهِ فَوَّضَ إِلَى عَلِيٍّ وَ ائْتَمَنَهُ فَسَلَّمْتُمْ وَ جَحَدَ النَّاسُ فَوَ اللَّهِ لَنُحِبُّكُمْ أَنْ تَقُولُوا إِذَا قُلْنَا وَ أَنْ تَصْمُتُوا إِذَا صَمَتْنَا وَ نَحْنُ فِيمَا بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَا جَعَلَ اللَّهُ لِأَحَدٍ خَيْراً فِى خِلَافِ أَمْرِنَا
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ أَبِى نَجْرَانَ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَيْدٍ عَنْ أَبِى إِسْحَاقَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع يَقُولُ ثُمَّ ذَكَرَ نَحْوَهُ
اصول كافى جلد 2 صفحه 2 رواية 1

ابواسحاق نحوى گويد: بر امام صادق عليه السّلام وارد شدم و شنيدم مى فرمود: خداى عزوجل پيغمبرش را به محبت خود تربيت كرد و سپس فرمود ((تو داراى خلق عظيمى هستى 4 سوره 68)) و آنگاه باو واگذار كرد و فرمود ((هر چه را پيغمبر براى شما آورد بگيريد؛ و از هر چه منعتان كند باز ايستيد 7 سوره 59 )) و باز فرمود ((هر كس از رسولخدا اطاعت كند، خدا را اطاعت كرده است 80 سوره 4 )) سپس امام فرمود: پيغمبر خدا كار را بعلى واگذار كرد و او را امين شمرد، شما (شيعيان ) تسليم شديد و آن مردم (اهل سنت ) انكار كردند، بخدا ما شما را دوست داريم كه هرگاه بگوئيم بگوئيد، و هرگاه سكوت كنيم ، سكوت كنيد، و ما واسطه ميان شما و خداى عزوجل هستيم ، خدا براى هيچكس در مخالفت امر ما خيرى قرار نداده است .



شرح :

در اينجا چند مطلب نياز بتوضيح دارد:
1- جمله اول حديث از عبارات پر مغز عربى است ، خصوصا باعتبار صدور آن از خاندان وحى ، و بطور خلاصه پنج معنى را متحمل است : 1- خداى عزوجل پيغمبرش را طورى كه ميخواست و دوست داشت تربيت كرد 2- چون پيغمبر، خدا را دوست داشت ، خدا هم او را تربيت كرد 3- خدا پيغمبرش را تربيت كرد تا دوست او باشد 4- خدا طريق محبتش را بپيغمبرش آموخت 5- خدا در حاليكه پيغمبرش را دوست داشت او را تربيت كرد.
2- درباره خلق عظيم پيغمبر صلى اللّه عليه و آله كه خدايتعالى آنرا ميستايد، مرحوم طبرسى گويد: خلق آنستكه انسان خود را بر حفظ آداب وادار كند، و اين قوه مانند خلقت در وجود او پا بر جا شده و مرحوم مجلسى گويد: مراد از خلق عظيم پيغمبر صلى اللّه عليه و آله اين است كه : علم و عمل بدرجه كاملش در وجود آنحضرت گرد آمده بود.
3- آيه شريفه ((ما آتاكم الرسول فخذوه ....)) در سياق آيات مربوط بفى ء و غنيمت در جنگ است و راجع باموال منقول و غير منقول از طايفه بنى قريظه و بنى نضير از يهود است كه نصيب مسلمين شده بود خدايتعالى در اين آيه شريفه پيغمبر اكرم اختيار ميدهد و مسلمين را آگاه ميسازد كه در تقسيم و صرف اين اموال بداورى آنحضرت رضا دهند و تسليم شوند، ولى از لحاظ عموم و شمول آيات شريفه قرآنى اينستكه : پيغمبر صلى اللّه عليه و آله هر امرى بشما كرد و هر دستورى كه فرمود، بپذيريد و عمل كنيد، و از هر چه شما را نهى كرد و بازداشت آنرا ترك كنيد و باز ايستيد، زيرا امر و نهى او عين امر و نهى خدايتعالى ست و او از پيش خود چيزى نميگويد. لذا در آيه بعد كه امام عليه السّلام بآن استشهاد مى كند مى فرمايد: ((هر كس از رسولخدا صلى اللّه عليه و آله اطاعت كند، خدا را اطاعت كرده است )) يعنى پيغمبر فقط نماينده و پيغام رسان و ماءمور است ، و نيز بهمين جهت در آخر روايت فرمود: ما واسطه ميان شما و خداى عزوجل هستيم .
4- راجع بتفويض و واگذارى امر دين بپيغمبر و امامان عليه السّلام كه مقصود اصلى اين حديث و احاديث بعد است ، علامه مجلسى (ره ) توضيحى بيان كرده كه خلاصه اش اينست : تفويض بچند معنى استعمال ميشود:
الف : تفويض در امر آفرينش و روزى دادن مخلوق و زنده كردن و تربيت و ميراندن آنها، چنانچه جماعتى عقيده دارند كه خدايتعالى ابتدا پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و ساير اولياء اشرا خلق كرد سپس ‍ خلقت و تربيت ساير موجودات را باختيار ايشان گذاشت ، پس آنها بيافرينند و روزى دهند و بميرانند و اين طايفه بنام غلات (جمع غالى : متجاوز از حد) يا مفوضه ناميده ميشوند.
شكى نيست كه اين عقيده كفر است و معتقدين بآن از زمره مسلمين خارجند مگر اينكه مقصودشان اين باشد كه ائمه علت غائى ايجادند و خدا آنها را در آسمان و زمين و نسبت بهر چيز فرمانده و مطاع قرار داده و حتى جمادات از ايشان فرمان برند و هر چه خواهند خدا انجام دهد ولى آنها جز آنچه خدا خواهد نخواهند، اين عقيده درست است و اخبارى هم بر آن دلالت دارد.
شيخ صدوق (ره ) در رساله عقايدش گويد: اعتقاد ما شيعيان درباره غلات و مفوضه اين است كه ايشان كافرند و بدتر از يهود و نصارى و مجوس و همه بدعت گزاران و گمراهان ، زيرا هيچكس مانند ايشان خدا را كوچك نكرده است تا آنجا كه گويد: امام رضا عليه السّلام در دعايش ميفرمود:
خدايا من از هر توان و نيروئى بيزارى جويم و بسوى تو گرايم ، توان و نيروئى جز از جانب تو نيست ، خدايا من بسوى تو بيزارى ميجويم از كسانيكه براى ما آنچه را سزاوار نيست ادعا مى كنند، خدايا من به سوى تو بيزارى مى جويم از كسانى كه درباره ما آنچه را خود نگوئيم ميگويند، خدايا آفرينش مخصوص تو و روزى از جانب تو است ، ترا مى پرستم و از تو يارى مى جويم ، خدايا تو خالق ما و خالق پدران پيشينيان و پدران آيندگانى ، ربوبيت جز براى تو سزاوار نيست و خدائى جز ترا نشايد...
شيخ مفيد (قده ) فرمايد: غلات مسلمان نما همان كسانند كه اميرالمؤ منين و امامان از فرزندانش را بخدائى و پيغمبرى نسبت دهند و ايشانرا در فضيلت دين و دنيا، بيشتر از مقدار واقعش ستايند، ايشان گمراه و كافرند و اميرالمؤ منين عليه السلام فرمان كشتن و سوختن آنها را داده است .
ب تفويض در امر دين و آن معانى و تفاسير مختلفى دارد (كه خود مجلسى ره توضيح مى دهد) و مى فرمايد: معنائى كه صحيح است و حكم عقل هم بر آن دلالت دارد و مقصود از اين رواياتست اينست كه : خدا امر سياست و تاءديب و تكميل و تعليم مردم را بآنها واگذار فرموده است و نيز امر كردن مردم را به اطاعت از خودشان نسبت بآنچه خواهند و نخواهند و در آنچه صلاح دانند و صلاح ندانند بايشان واگذار نموده است ، و در روايات بعد اين مطلب توضيح بيشترى داده مى شود.
2- عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ يَحْيَى بْنِ أَبِى عِمْرَانَ عَنْ يُونُسَ عَنْ بَكَّارِ بْنِ بَكْرٍ عَنْ مُوسَى بْنِ أَشْيَمَ قَالَ كُنْتُ عِنْدَ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ ع فَسَأَلَهُ رَجُلٌ عَنْ آيَةٍ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَأَخْبَرَهُ بِهَا ثُمَّ دَخَلَ عَلَيْهِ دَاخِلٌ فَسَأَلَهُ عَنْ تِلْكَ الْآيَةِ فَأَخْبَرَهُ بِخِلَافِ مَا أَخْبَرَ بِهِ الْأَوَّلَ فَدَخَلَنِى مِنْ ذَلِكَ مَا شَاءَ اللَّهُ حَتَّى كَأَنَّ قَلْبِى يُشْرَحُ بِالسَّكَاكِينِ فَقُلْتُ فِى نَفْسِى تَرَكْتُ أَبَا قَتَادَةَ بِالشَّامِ لَا يُخْطِئُ فِى الْوَاوِ وَ شِبْهِهِ وَ جِئْتُ إِلَى هَذَا يُخْطِئُ هَذَا الْخَطَأَ كُلَّهُ فَبَيْنَا أَنَا كَذَلِكَ إِذْ دَخَلَ عَلَيْهِ آخَرُ فَسَأَلَهُ عَنْ تِلْكَ الْآيَةِ فَأَخْبَرَهُ بِخِلَافِ مَا أَخْبَرَنِى وَ أَخْبَرَ صَاحِبَيَّ فَسَكَنَتْ نَفْسِي فَعَلِمْتُ أَنَّ ذَلِكَ مِنْهُ تَقِيَّةٌ قَالَ ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَيَّ فَقَالَ لِي يَا ابْنَ أَشْيَمَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَوَّضَ إِلَى سُلَيْمَانَ بْنِ دَاوُدَ فَقَالَ هذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِكْ بِغَيْرِ حِسابٍ وَ فَوَّضَ إِلَى نَبِيِّهِ ص فَقَالَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا فَمَا فَوَّضَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَدْ فَوَّضَهُ إِلَيْنَا
اصول كافى جلد 2 صفحه 4 رواية 2

موسى بن اشيم گويد: خدمت امام صادق عليه السّلام كه مردى راجع به آيه اى از قرآن پرسيد حضرت جوابش فرمود، سپس مردى وارد شد و همان آيه را پرسيد، حضرت بر خلاف آنچه باولى فرموده بود، به او جواب گفت ، از اختلاف گوئى آن حضرت آنچه خدا خواهد، در دلم وارد شد، بطورى كه گويا دلم را با كاردها ميبرند. با خود گفتم من ابو قتاده را كه در يك ((واو)) اشتباه نميكرد، در شام رها كردم و نزد اين مرد آمدم كه چنين اشتباه بزرگى ميكند، در آن ميان كه من آن افكار داشتم ، مرد ديگرى وارد شد و از همان آيه سؤ ال كرد، حضرت بر خلاف آنچه بمن و (دو) رفيقم گفته بود، باو جواب داد، من دلم آرام گرفت ، زيرا دانستم اختلاف گوئى حضرت بخاطر تقيه است .
سپس آنحضرت بمن توجه كرد و فرمود: پسر اشيم ! خداى عزوجل امر را بسليمان بن داود واگذار كرد و فرمود ((اينست عطاء ما خواهى ببخش يا نگهدار، حسابى بر تو نيست 40 سوره 38 )) و بپغمبرش ‍ صلى اللّه عليه و آله واگذار كرد و فرمود: ((آنچه را رسول براى شما آورده بگيريد و از آنچه منعتان كرده بازايستيد 7 سوره 59 )) و آنچه برسولخدا صلى اللّه عليه و آله واگذار نموده ، بما واگذار كرده است .



شرح :

علامه مجلس (ره ) در اينجا روايت ديگرى هم ذكر ميكند كه خود موسى بن اشيم هم ابتدا همان سؤ ال را از امام كرده است و جوابى مخالف دو جواب ديگر شنيده است ، از اينجهت در آخر گفت ((برخلاف آنچه بمن و دو رفيقم گفته بود)) ولى مطابق اين روايت بايد بگوئيم شنيدن خودش را هم بحساب آورده است . (براى توضيح بيشتر بحديث 540 مراجعه شود).
3- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَجَّالِ عَنْ ثَعْلَبَةَ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ وَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولَانِ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَوَّضَ إِلَى نَبِيِّهِ ص أَمْرَ خَلْقِهِ لِيَنْظُرَ كَيْفَ طَاعَتُهُمْ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا
اصول كافى جلد 2 صفحه 5 رواية 3

رزاره گويد: من از امام باقر و امام صادق عليهماالسلام شنيدم كه ميفرمودند: خداى عزوجل امر خلقشرا بپيغمبرش واگذار فرمود، تا ببيند چگونه اطاعت ميكنند (پيغمبرش را و چون اطاعت پيغمبر بر نفوس مردم دشوارتر از اطاعت خدا است اجرش بيشتر است مرآت ) سپس اين آيه را تلاوت فرمود: ((آنچه را رسول براى شما آورده بگيريد و از آنچه منعتان كرده باز ايستيد 7 سوره 59 )).



4- عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ فُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ لِبَعْضِ أَصْحَابِ قَيْسٍ الْمَاصِرِ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَدَّبَ نَبِيَّهُ فَأَحْسَنَ أَدَبَهُ فَلَمَّا أَكْمَلَ لَهُ الْأَدَبَ قَالَ إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ ثُمَّ فَوَّضَ إِلَيْهِ أَمْرَ الدِّينِ وَ الْأُمَّةِ لِيَسُوسَ عِبَادَهُ فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص كَانَ مُسَدَّداً مُوَفَّقاً مُؤَيَّداً بِرُوحِ الْقُدُسِ لَا يَزِلُّ وَ لَا يُخْطِئُ فِى شَيْءٍ مِمَّا يَسُوسُ بِهِ الْخَلْقَ فَتَأَدَّبَ بِآدَابِ اللَّهِ ثُمَّ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَرَضَ الصَّلَاةَ رَكْعَتَيْنِ رَكْعَتَيْنِ عَشْرَ رَكَعَاتٍ فَأَضَافَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِلَى الرَّكْعَتَيْنِ رَكْعَتَيْنِ وَ إِلَى الْمَغْرِبِ رَكْعَةً فَصَارَتْ عَدِيلَ الْفَرِيضَةِ لَا يَجُوزُ تَرْكُهُنَّ إِلَّا فِى سَفَرٍ وَ أَفْرَدَ الرَّكْعَةَ فِى الْمَغْرِبِ فَتَرَكَهَا قَائِمَةً فِى السَّفَرِ وَ الْحَضَرِ فَأَجَازَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ ذَلِكَ كُلَّهُ فَصَارَتِ الْفَرِيضَةُ سَبْعَ عَشْرَةَ رَكْعَةً ثُمَّ سَنَّ رَسُولُ اللَّهِ ص النَّوَافِلَ أَرْبَعاً وَ ثَلَاثِينَ رَكْعَةً مِثْلَيِ الْفَرِيضَةِ فَأَجَازَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ ذَلِكَ وَ الْفَرِيضَةُ وَ النَّافِلَةُ إِحْدَى وَ خَمْسُونَ رَكْعَةً مِنْهَا رَكْعَتَانِ بَعْدَ الْعَتَمَةِ جَالِساً تُعَدُّ بِرَكْعَةٍ مَكَانَ الْوَتْرِ وَ فَرَضَ اللَّهُ فِى السَّنَةِ صَوْمَ شَهْرِ رَمَضَانَ وَ سَنَّ رَسُولُ اللَّهِ ص صَوْمَ شَعْبَانَ وَ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ فِى كُلِّ شَهْرٍ مِثْلَيِ الْفَرِيضَةِ فَأَجَازَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ ذَلِكَ وَ حَرَّمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْخَمْرَ بِعَيْنِهَا وَ حَرَّمَ رَسُولُ اللَّهِ ص الْمُسْكِرَ مِنْ كُلِّ شَرَابٍ فَأَجَازَ اللَّهُ لَهُ ذَلِكَ كُلَّهُ وَ عَافَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَشْيَاءَ وَ كَرِهَهَا وَ لَمْ يَنْهَ عَنْهَا نَهْيَ حَرَامٍ إِنَّمَا نَهَى عَنْهَا نَهْيَ إِعَافَةٍ وَ كَرَاهَةٍ ثُمَّ رَخَّصَ فِيهَا فَصَارَ الْأَخْذُ بِرُخَصِهِ وَاجِباً عَلَى الْعِبَادِ كَوُجُوبِ مَا يَأْخُذُونَ بِنَهْيِهِ وَ عَزَائِمِهِ وَ لَمْ يُرَخِّصْ لَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ ص فِيمَا نَهَاهُمْ عَنْهُ نَهْيَ حَرَامٍ وَ لَا فِيمَا أَمَرَ بِهِ أَمْرَ فَرْضٍ لَازِمٍ فَكَثِيرُ الْمُسْكِرِ مِنَ الْأَشْرِبَةِ نَهَاهُمْ عَنْهُ نَهْيَ حَرَامٍ لَمْ يُرَخِّصْ فِيهِ لِأَحَدٍ وَ لَمْ يُرَخِّصْ رَسُولُ اللَّهِ ص ‍ لِأَحَدٍ تَقْصِيرَ الرَّكْعَتَيْنِ اللَّتَيْنِ ضَمَّهُمَا إِلَى مَا فَرَضَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بَلْ أَلْزَمَهُمْ ذَلِكَ إِلْزَاماً وَاجِباً لَمْ يُرَخِّصْ لِأَحَدٍ فِى شَيْءٍ مِنْ ذَلِكَ إِلَّا لِلْمُسَافِرِ وَ لَيْسَ لِأَحَدٍ أَنْ يُرَخِّصَ شَيْئاً مَا لَمْ يُرَخِّصْهُ رَسُولُ اللَّهِ ص فَوَافَقَ أَمْرُ رَسُولِ اللَّهِ ص أَمْرَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ نَهْيُهُ نَهْيَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ وَجَبَ عَلَى الْعِبَادِ التَّسْلِيمُ لَهُ كَالتَّسْلِيمِ لِلَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى
اصول كافى جلد 2 صفحه 5 رواية 4

فضيل بن يسار گويد: شنيدم امام صادق عليه السّلام ببعضى از اصحاب قيس ماصر ميفرمود: همانا خداى عزوجل پيغمبرش را تربيت كرد و نيكو تربيت كرد، چون تربيت او را تكميل نمود، فرمود: ((تو بر خلق عظيمى استوارى 4 سوره 68 )) سپس امر دين و امت را باو واگذار فرمود تا سياست بندگانش را بعهده گيرد، سپس فرمود: ((آنچه را رسول براى شما آورده بگيريد و از آنچه شما را نهى كرده باز ايستيد 7 سوره 59 ))
همانا رسولخدا صلى اللّه عليه و آله استوار و موفق و مؤ يد بروح القدس ‍ بود، نسبت بسياست و تدبير خلق هيچگونه لغزش و خطائى نداشت ، بآداب خدا تربيت شد. خداى عزوجل نمازهاى پنجگانه را دو ركعت دو ركعت واجب ساخت تا ده ركعت شد. سپس رسولخدا صلى اللّه عليه و آله بدو ركعت (ظهر و عصر و عشا) دو ركعت و بمغرب يك ركعت افزود، و اين اضافات با واجب خداى تعالى همدوش گشت ، به طورى كه ترك آنها جز در سفر جايز نيست و چون در نماز مغرب يك ركعت افزود، آن را در سفر و حضر بر جا گذاشت . خداى عزوجل تمام اين اضافات پيغمبر را اجازه كرد و نمازهاى يوميه واجب هفده ركعت گشت .
سپس رسولخدا صلى اللّه عليه و آله نمازهاى نافله را كه سى و چهار ركعت دو برابر نمازهاى واجب است مستحب قرار داد. خداى عزوجل هم آنرا اجازه كرد، و نمازهاى نافله را كه سى و چهار ركعت دو برابر نمازهاى واجب است مستحب قرار داد. خداى عزوجل هم آنرا اجازه كرد، و نمازهاى واجب و مستحب پنجاه و يك ركعت گشت دو ركعت نماز نشسته بعد از عشا بجاى نماز وتر است و يك ركعت بحساب مى آيد.
و خدا در ميان سال ، تنها روزه ماه رمضانرا واجب ساخت و رسولخدا صلى اللّه عليه و آله روزه ماه شعبان و سه روزه از هر ماه را سنت كرد تا دو برابر مقدار واجب شد (زيرا چون در ده ماه غير از رمضان و شعبان ماهى سه روز روزه بدارد، سى روز ميشود و باضافه ماه شعبان ، دو برابر سى روز رمضان ميگردد) خداى عزوجل اين را هم براى او اجازه كرد.
و باز خداى عزوجل خصوص شراب انگور را حرام ساخت و رسولخدا صلى اللّه عليه و آله هر نوشابه مست كننده اى را حرام كرد، خدا هم براى او اجازه كرد، و رسولخدا صلى اللّه عليه و آله از چيزهائى خوددارى كرد و آنها را بد دانست ولى بطور حرمت از آنها نهى نكرد، و تنها نهى خوددارى و كراهت نمود و در ارتكاب آنها رخصت داد، اخذ برخصت او هم بر بندگان واجب گشت ، مانند واجب بودن اخذ بنهى وغدقنهاى او، رسولخدا صلى اللّه عليه و آله نسبت بآنچه نهى حرام نمود و امر واجب فرمود، بمردم رخصت تخلف نداد، از اينجهت بيشتر نوشابه هاى مست كننده را كه از آن نهى حرام فرمود، رخصت ارتكاب آن نداد و نيز نسبت بدو ركعت نمازى كه بواجب خداى عزوجل اضافه فرموده بود، بهيچكس رخصت تقسير نداد، بلكه آنرا بطور واجب بر ايشان ملزم ساخت ، براى هيچكس جز مسافر رخصت تقصير نداد، و هيچكس را نرسد كه نسبت بآنچه رسولخدا صلى اللّه عليه و آله رخصت نداده رخصت دهد، پس امر رسولخدا صلى اللّه عليه و آله با امر خداى عزوجل و نهى او با نهيش موافق و برابر است ، بر بندگان لازمست تسليم او باشند همچنانكه تسليم خداى تبارك و تعالى هستند.


- أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ ثَعْلَبَةَ بْنِ مَيْمُونٍ عَنْ زُرَارَةَ أَنَّهُ سَمِعَ أَبَا جَعْفَرٍ وَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولَانِ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فَوَّضَ إِلَى نَبِيِّهِ ص أَمْرَ خَلْقِهِ لِيَنْظُرَ كَيْفَ طَاعَتُهُمْ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَجَّالِ عَنْ ثَعْلَبَةَ بْنِ مَيْمُونٍ عَنْ زُرَارَةَ مِثْلَهُ
اصول كافى جلد 2 صفحه 7 رواية 5

زراره گويد شنيدم كه امام باقر و امام صادق عليهماالسّلام ميفرمودند: خداى تبارك و تعالى امر خلقش را بپيغمبرش صلى اللّه عليه و آله واگذار فرمود تا به بيند چگونه اطاعت ميكنند، سپس اين آيه را تلاوت فرمود: ((آنچه را رسول براى شما آورده بگيريد و از آنچه منعتان كرده باز ايستيد)) (بحديث 688 رجوع شود).



6- مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَدَّبَ نَبِيَّهُ ص فَلَمَّا انْتَهَى بِهِ إِلَى مَا أَرَادَ قَالَ لَهُ إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ فَفَوَّضَ إِلَيْهِ دِينَهُ فَقَالَ وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَرَضَ الْفَرَائِضَ وَ لَمْ يَقْسِمْ لِلْجَدِّ شَيْئاً وَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص ‍ أَطْعَمَهُ السُّدُسَ فَأَجَازَ اللَّهُ جَلَّ ذِكْرُهُ لَهُ ذَلِكَ وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ هذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِكْ بِغَيْرِ حِسابٍ
اصول كافى جلد 2 صفحه 7 رواية 6

امام صادق عليه السّلام فرمود: خداى تبارك و تعالى پيغمبرش را تربيت نمود و چون بآنجا كه خدا ميخواست رسيد، درباره او فرمود ((تو بر خلق بزرگى استوارى 4 سوره 68 )) سپس امر دينش را باو واگذاشت و فرمود ((آنچه را رسول براى شما آورده بگيريد و از آنچه منعتان كرده باز ايستيد 7 سوره 59 )).
خداى عزوجل سهام ارث را معين كرد و براى جد ميت چيزى قرار نداد، رسول خدا صلى اللّه عليه و آله شش يك مال ميت را طعمه و بهره او ساخت . خداى جل ذكره هم اين را براى او اجازه كرد براى همين است كه خداى عزوجل فرمايد: ((اينست بخشش بيحساب ما، خواهى بده و خواهى نگهدار 40 سوره 47 )).



7- الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِى جَعْفَرٍ ع قَالَ وَضَعَ رَسُولُ اللَّهِ ص دِيَةَ الْعَيْنِ وَ دِيَةَ النَّفْسِ وَ حَرَّمَ النَّبِيذَ وَ كُلَّ مُسْكِرٍ فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ وَضَعَ رَسُولُ اللَّهِ ص مِنْ غَيْرِ أَنْ يَكُونَ جَاءَ فِيهِ شَيْءٌ قَالَ نَعَمْ لِيَعْلَمَ مَنْ يُطِيعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ يَعْصِيهِ
اصول كافى جلد 2 صفحه 8 رواية 7

حضرت ابى جعفر عليه السّلام فرمود: قانون خونبهاى چشم و خونبهاى جان را پيغمبر صلى اللّه عليه و آله وضع فرمود و نبيذ (شراب خرما) و هر مست كننده ئى را او حرام كرد، مردى عرضكرد: پيغمبر صلى اللّه عليه و آله وضع قانون كرد بدون آنكه دستورى نسبت بآنها آمده باشد؟! فرمود: آرى تا كسانيكه اطاعت رسول ميكنند از نافرمانان او مشخص شوند.



8- مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ قَالَ وَجَدْتُ فِى نَوَادِرِ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع لَا وَ اللَّهِ مَا فَوَّضَ اللَّهُ إِلَى أَحَدٍ مِنْ خَلْقِهِ إِلَّا إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص وَ إِلَى الْأَئِمَّةِ قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ إِنّا أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَيْنَ النّاسِ بِما أَراكَ اللّهُ وَ هِيَ جَارِيَةٌ فِي الْأَوْصِيَاءِ ع
اصول كافى جلد 2 صفحه 8 رواية 8

امام صادق عليه السّلام فرمود: نه ، بخدا سوگند كه خدا امرى را بخلقش ‍ واگذار نفرموده است ، مگر بپيغمبر صلى اللّه عليه و آله و ائمه عليهم السّلام . خداى عزوجل فرموده است ((ما اين كتاب را بحق و درستى بر تو نازل كرديم تا بآنچه خدايت ارائه داده حكم كنى 106 سوره 4 )) و اين آيه درباره اوصياء پيغمبر هم جاريست .



9- مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الْمِيثَمِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَدَّبَ رَسُولَهُ حَتَّى قَوَّمَهُ عَلَى مَا أَرَادَ ثُمَّ فَوَّضَ إِلَيْهِ فَقَالَ عَزَّ ذِكْرُهُ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا فَمَا فَوَّضَ اللَّهُ إِلَى رَسُولِهِ ص فَقَدْ فَوَّضَهُ إِلَيْنَا
اصول كافى جلد 2 صفحه 8 رواية 9

امام صادق عليه السّلام ميفرمود: خداى عزوجل رسولش را تربيت كرد تا چنانكه ميخواست او را استوار ساخت ، سپس باو واگذار كرد و فرمود ((آنچه را رسول براى شما آورد بگيريد و از آنچه نهيتان كرد باز ايستيد)) و آنچه را خدا بپيغمبرش واگذار كرده ، بما واگذار فرموده است .



10- عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ صَنْدَلٍ الْخَيَّاطِ عَنْ زَيْدٍ الشَّحَّامِ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع فِى قَوْلِهِ تَعَالَى هذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِكْ بِغَيْرِ حِسابٍ قَالَ أَعْطَى سُلَيْمَانَ مُلْكاً عَظِيماً ثُمَّ جَرَتْ هَذِهِ الْآيَةُ فِى رَسُولِ اللَّهِ ص فَكَانَ لَهُ أَنْ يُعْطِيَ مَا شَاءَ مَنْ شَاءَ وَ يَمْنَعَ مَنْ شَاءَ وَ أَعْطَاهُ اللَّهُ أَفْضَلَ مِمَّا أَعْطَى سُلَيْمَانَ لِقَوْلِهِ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا
اصول كافى جلد 2 صفحه 9 رواية 10

زيد شحام گويد: از امام صادق عليه السّلام راجع بقول خدايتعالى ((اينست عطاء ما، خواهى ببخش و خواهى نگهدار، حسابى نيست )) پرسيدم . فرمود: خدا بسليمان سلطنت بزرگى داد (و اين آيه درباره اوست ) سپس اين آيه درباره رسولخدا صلى اللّه عليه و آله جارى گشت ، پس براى او رواست كه هر چه خواهد، بهر كه خواهد ببخشد و از هر كه خواهد باز گيرد، و خدا باو بهتر از آنچه بسليمان داد عطا فرمود، زيرا فرموده است ((آنچه را رسول براى شما آورده بگيريد و از آنچه منعتان كرده باز ايستيد 7 سوره 59 )) (پس اختيارات جناب سليمان نسبت به مال دنيا و اختيارات رسول خدا صلى اللّه عليه و آله نسبت بامر و نهى بندگانست در امور دينى ).



شرح :

از تاءمل و دقت در اين روايات استفاده ميشود كه چون خدايتعالى پيغمبرش را تربيت كرد و پرورش داد و حقايق را باو فهمانيد، آنحضرت بدرجه اى رسيد كه جز حق و صواب اختيار نميكرد و در هيچ موضوعى بر خلاف خواست خدا چيزى بخاطرش نمى آمد، از اينجهت خدايتعالى وضع و تعيين بعضى از امور دين را باو تفويض كرد، مانند افزايش ركعتهاى نماز و وضع نماز و روزه مستحب و تعيين ارث جد و خونبهاى انسان و چشم او، بعلاوه خدايتعالى تعيين و وضع او را بوسيله وحى تاءكيد و امضا مى فرموده است و اعطاء چنين اختيارى بپيغمبر صلى اللّه عليه و آله مانع عقلى ندارد و روايات بسيارى هم شاهد آنست (مضمون كلام علامه مجلسى (ره ) مرآت ص 192).

* در اينكه ائمه بكدام دسته از گذشتگان ميمانند و كراهت قول بنبوت ايشان *
بَابٌ فِي أَنَّ الْأَئِمَّةَ بِمَنْ يُشْبِهُونَ مِمَّنْ مَضَى وَ كَرَاهِيَةِ الْقَوْلِ فِيهِمْ بِالنُّبُوَّةِ
1- أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ حُمْرَانَ بْنِ أَعْيَنَ قَالَ قُلْتُ لِأَبِى جَعْفَرٍ ع مَا مَوْضِعُ الْعُلَمَاءِ قَالَ مِثْلُ ذِى الْقَرْنَيْنِ وَ صَاحِبِ سُلَيْمَانَ وَ صَاحِبِ مُوسَى ع
اصول كافى جلد 2 صفحه 9 رواية 1

حمران بن اعين گويد: بامام باقر عليه السّلام عرضكردم : علماء (امامان ) چه موقعيتى دارند؟ فرمود: مانند ذوالقرونين و همدم سليمان (آصف بن برخيا) و همدم موسى عليهم السلام (يوشع بن نون يا جناتب خضر) ميباشند.



2- عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِى الْعَلَاءِ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّمَا الْوُقُوفُ عَلَيْنَا فِى الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ فَأَمَّا النُّبُوَّةُ فَلَا
اصول كافى جلد 2 صفحه 10 رواية 2

امام صادق عليه السّلام فرمود: درباره ما بدانستن حلال و حرام بايد توقف كرد. اما نبوت ، نه (ما تنها حلال و حرام مى دانيم و پيغمبر نيستيم ).



3- مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى الْأَشْعَرِيُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْبَرْقِيِّ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ يَحْيَى بْنِ عِمْرَانَ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَيُّوبَ بْنِ الْحُرِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ ذِكْرُهُ خَتَمَ بِنَبِيِّكُمُ النَّبِيِّينَ فَلَا نَبِيَّ بَعْدَهُ أَبَداً وَ خَتَمَ بِكِتَابِكُمُ الْكُتُبَ فَلَا كِتَابَ بَعْدَهُ أَبَداً وَ أَنْزَلَ فِيهِ تِبْيَانَ كُلِّ شَيْءٍ وَ خَلْقَكُمْ وَ خَلْقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ نَبَأَ مَا قَبْلَكُمْ وَ فَصْلَ مَا بَيْنَكُمْ وَ خَبَرَ مَا بَعْدَكُمْ وَ أَمْرَ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ وَ مَا أَنْتُمْ صَائِرُونَ إِلَيْهِ
اصول كافى جلد 2 صفحه 10 رواية 3

ايوب بن حر گويد شنيدم امام صادق عليه السّلام ميفرمود: خداى عز ذكره با پيغمبر شما بپيغمبران خاتمه داد، پس از او هرگز پيغمبرى نباشد و با كتاب شما (قرآن ) بكتب آسمانى خاتمه داد، پس بعد از آن هرگز كتابى نباشد، و بيان همه چيز را در آن نازل فرمود، و آفرينش شما و آسمانها و زمين و خبر پيش از شما و داورى ميان شما و خبر بعد از شما و موضوع بهشت و دوزخ و پايان كار شما در قرآن هست .



4- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ الْمُخْتَارِ عَنِ الْحَارِثِ بْنِ الْمُغِيرَةِ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع إِنَّ عَلِيّاً ع كَانَ مُحَدَّثاً فَقُلْتُ فَتَقُولُ نَبِيٌّ قَالَ فَحَرَّكَ بِيَدِهِ هَكَذَا ثُمَّ قَالَ أَوْ كَصَاحِبِ سُلَيْمَانَ أَوْ كَصَاحِبِ مُوسَى أَوْ كَذِى الْقَرْنَيْنِ أَ وَ مَا بَلَغَكُمْ أَنَّهُ قَالَ وَ فِيكُمْ مِثْلُهُ
اصول كافى جلد 2 صفحه 10 رواية 4

حارث بن مغيره گويد امام باقر عليه السّلام فرمود: على عليه السّلام محدث بود، عرضكردم : ميفرمائيد پيغمبر بود؟ (چون او اين سوال در بين سخن آنحضرت بود، براى جواب نفى ) امام عليه السّلام دست خود را اينچنين (ببالا) حركت داد. سپس فرمود: بلكه مانند همدم سليمان يا همدم موسى يا مانند ذوالقرنين بود، مگر بشما خبر نرسيده است كه خود على فرمود: در ميان شما هم مانند ذوالقرنين هست (و او خود على عليه السّلام است ).



شرح :

محدث (مانند مقدم بصيفه اسم مفعول از باب تفعيل ) در لغت بمعنى كسى است كه باو حديث و خبر تازه گويند و در لسان اخبار امام عليه السّلام را محدث گويند، زيرا خدايتعالى علوم و اخبار آسمانى را بوسيله الهام يا صداى فرشته باو مى رساند ولى امام شخص فرشته را نمى بيند، اما پيغمبر صلى اللّه عليه و آله او را مى ديد، چون راوى معنى محدث را نمى دانست و خيال مى كرد كه محدث شامل پيغمبر هم مى شود، از آن سؤ ال كرد، امام عليه السّلام با اشاره دست فرمود: نه ، على عليه السّلام محدث بود و پيغمبر نبود و محدث مانند آصف و خضر و ذوالقرنين است ، و چون در روايتى كه على بن ابراهيم در تفسيرش نقل مى كند، امير المؤ منين عليه السّلام مقام و موقعيت ذوالقرنين را بيان مى كند و سپس مى فرمايد: در ميان شما هم مانند او هست يعنى خود على عليه السّلام لذا امام باقر عليه السّلام در اينجا بآن روايت هم اشاره مى كند.
5- عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ ابْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ بُرَيْدِ بْنِ مُعَاوِيَةَ عَنْ أَبِى جَعْفَرٍ وَ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قُلْتُ لَهُ مَا مَنْزِلَتُكُمْ وَ مَنْ تُشْبِهُونَ مِمَّنْ مَضَى قَالَ صَاحِبُ مُوسَى وَ ذُو الْقَرْنَيْنِ كَانَا عَالِمَيْنِ وَ لَمْ يَكُونَا نَبِيَّيْنِ
اصول كافى جلد 2 صفحه 10 رواية 5

بريدن بن معاوية گويد: از امام باقر و امام صادق عليه السّلام پرسيدم كه مقام و منزلت شما چيست ؟ و بكدام كس از گذشتگان ميمانيد؟ فرمود: مانند همدم موسى (جناب خضر يا يوشع ) و ذوالقرنين كه هر دو عالم بودند ولى پيغمبر نبودند.



6- مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْبَرْقِيِّ عَنْ أَبِي طَالِبٍ عَنْ سَدِيرٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِى عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ قَوْماً يَزْعُمُونَ أَنَّكُمْ آلِهَةٌ يَتْلُونَ بِذَلِكَ عَلَيْنَا قُرْآناً وَ هُوَ الَّذِى فِى السَّماءِ إِلهٌ وَ فِى الْأَرْضِ إِلهٌ فَقَالَ يَا سَدِيرُ سَمْعِى وَ بَصَرِى وَ بَشَرِى وَ لَحْمِى وَ دَمِى وَ شَعْرِى مِنْ هَؤُلَاءِ بَرَاءٌ وَ بَرِئَ اللَّهُ مِنْهُمْ مَا هَؤُلَاءِ عَلَى دِينِى وَ لَا عَلَى دِينِ آبَائِى وَ اللَّهِ لَا يَجْمَعُنِى اللَّهُ وَ إِيَّاهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِلَّا وَ هُوَ سَاخِطٌ عَلَيْهِمْ قَالَ قُلْتُ وَ عِنْدَنَا قَوْمٌ يَزْعُمُونَ أَنَّكُمْ رُسُلٌ يَقْرَءُونَ عَلَيْنَا بِذَلِكَ قُرْآناً يا أَيُّهَا الرُّسُلُ كُلُوا مِنَ الطَّيِّباتِ وَ اعْمَلُوا صالِحاً إِنِّى بِما تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ فَقَالَ يَا سَدِيرُ سَمْعِى وَ بَصَرِى وَ شَعْرِى وَ بَشَرِى وَ لَحْمِى وَ دَمِى مِنْ هَؤُلَاءِ بَرَاءٌ وَ بَرِئَ اللَّهُ مِنْهُمْ وَ رَسُولُهُ مَا هَؤُلَاءِ عَلَى دِينِى وَ لَا عَلَى دِينِ آبَائِى وَ اللَّهِ لَا يَجْمَعُنِى اللَّهُ وَ إِيَّاهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِلَّا وَ هُوَ سَاخِطٌ عَلَيْهِمْ قَالَ قُلْتُ فَمَا أَنْتُمْ قَالَ نَحْنُ خُزَّانُ عِلْمِ اللَّهِ نَحْنُ تَرَاجِمَةُ أَمْرِ اللَّهِ نَحْنُ قَوْمٌ مَعْصُومُونَ أَمَرَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى بِطَاعَتِنَا وَ نَهَى عَنْ مَعْصِيَتِنَا نَحْنُ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ عَلَى مَنْ دُونَ السَّمَاءِ وَ فَوْقَ الْأَرْضِ
اصول كافى جلد 2 صفحه 11 رواية 6

سدير گويد، بامام صادق عليه السّلام عرضكردم : مردمى عقيده دارند كه شما خدا و معبوديد و براى دليل عقيده خود اين آيه قرآن را مى خوانند: ((اوست كه در آسمان معبود است و در زمين معبود است - 84 سوره 43، (اينها گمان مى كنند كه معبود زمين امامانند) امام فرمود: اى سدير! شنوائى و بينائيم ، پوست و گوشتم ، خون و مويم از اينان بيزار است و خدا از ايشان بيزار باشد، اينان دين من و دين پدران مرا ندارند. خدا در روز قيامت ، مرا با آنها گرد هم نياورد، جز آنكه بر آنها خشمگين باشد. عرضكردم : مردمى نزد ما هستند كه عقيده دارند شما پيغمبريد! و اين آيه قرآن را براى دليل سخن خود قرائت مى كنند: ((اى رسولان از چيزهايى پاكيزه بخوريد و كار شايسته كنيد كه من بكردار شما دانايم سوره 23 )) امام فرمود: اى سدير! شنوائى و بينائيم ، موو پوستم ، گوشت و خونم از اينها بيزار است و خدا و رسولش از اينان بيزار باشد، اينها بدين من و دين پدرانم نيستند، خدا در قيامت مرا با ايشان گرد هم نياورد جز اينكه بر آنها خشمگين باشد. عرضكردم : پس شما چه موقعيتى داريد؟ فرمود: ما خزانه دار علم خدائيم ، ما مترجم امر خدائيم ، ما مردمى معصوم هستيم ، خداى تبارك و تعالى مردمرا بفرمانبرى ما امر فرموده و از نافرمانى ما نهى نموده است ، ما حجت رسائيم بر هر كه زير آسمان و روى زمين است .


شرح :

راجع به آيه اول بحديث 330 رجوع شود و اما راجع به آيه دوم گويا طريق استدلال غلط آنها اينستكه : با لفظ جمع برسولان خطاب شده است و مخاطب بايد حاضر باشد، پس ممكن نيست كه مقصود از رسولان پيغمبران گذشته باشند، زيرا آنها در زمان نزول قرآن حاضر نبودند پس مقصود از رسولان پيغمبر و امامان عليه السّلام مى باشند، ولى جوابش اينستكه علاوه بر اينكه خود امام از اين مردم بيزارى مى جويد خطاب در آيه حكايت از خطابهاى متعدد مى كند، يعنى به هر رسولى در زمان نزول قرآن حاضر نبودند پس مقصود از رسولان پيغمبر و امامان عليه السّلام مى باشند، ولى جوابش اينست كه علاوه بر اينكه خود امام از اين مردم بيزارى مى جويد خطاب در آيه حكايت از خطابهاى متعدد مى كند، يعنى بهر رسولى در زمان حياتش چنين دستورى داده شده ، نه آنكه اين خطاب در زمان واحد متوجه همگى باشد و بتعبير ديگر مى توان گفت اين خطاب بالاصاله متوجه پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و بالتبع متوجه پيغمبران گذشته است و بعضى گفته اند خطاب توجه شخص پيغمبر و صيغه جمع از نظر احترام و تشريف آنحضرتست ، و مقصود از چيزهاى پاكيزه ، لذائذ حلالست كه خدا براى همه بندگانش جايز و مباح قرار داده است و اين آيه رد بر رياضت كشانى ست كه ترك دنيا و لذائذ آن كنند.
7- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بَحْرٍ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ الْأَئِمَّةُ بِمَنْزِلَةِ رَسُولِ اللَّهِ ص ‍ إِلَّا أَنَّهُمْ لَيْسُوا بِأَنْبِيَاءَ وَ لَا يَحِلُّ لَهُمْ مِنَ النِّسَاءِ مَا يَحِلُّ لِلنَّبِيِّ ص فَأَمَّا مَا خَلَا ذَلِكَ فَهُمْ فِيهِ بِمَنْزِلَةِ رَسُولِ اللَّهِ ص
اصول كافى جلد 2 صفحه 12 رواية 7

امام صادق عليه السّلام مى فرمود: ائمه مقام و منزلت پيغمبر را دارند ولى پيغمبر نيستند و آنچه از زنها براى پيغمبر صلى اللّه عليه و آله حلالست (زيادتر از چهار زن دائم و زن موهوبه ) براى ايشان حلال نيست و اما نسبت بغير آن ايشان بمنزلت رسول خدايند صلى اللّه عليه و آله .



* ائمه عليه السّلام محدث ومفهمند *
بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ ع مُحَدَّثُونَ مُفَهَّمُونَ
شرح :

كلمه محدث در روايت 699 توضيح داده شد و توضيح كلمه مفهم در روايت 705 مى آيد.
1- مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَجَّالِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عُبَيْدِ بْنِ زُرَارَةَ قَالَ أَرْسَلَ أَبُو جَعْفَرٍ ع إِلَى زُرَارَةَ أَنْ يُعْلِمَ الْحَكَمَ بْنَ عُتَيْبَةَ أَنَّ أَوْصِيَاءَ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِ وَ عَلَيْهِمُ السَّلَامُ مُحَدَّثُونَ
اصول كافى جلد 2 صفحه 13 رواية 1

عبيدة بن زراره گويد: امام باقر عليه السّلام نزد زراره فرستاد تا بحكم بن عتيبة گويد كه : اوصياء محمد عليه و عليهم السّلام محدثند.



شرح :

حكم بن عتيبه زيدى مذهب و استاد زراره بود پيش از شيعه شدنش و مقصود امام از سفارش باو اينستكه بداند زيد امام نيست ، زيرا خود حكم مى دانست كه زيد با عالم غيب ارتباط ندارد.
2- مُحَمَّدٌ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ جَمِيلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ زِيَادِ بْنِ سُوقَةَ عَنِ الْحَكَمِ بْنِ عُتَيْبَةَ قَالَ دَخَلْتُ عَلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع يَوْماً فَقَالَ يَا حَكَمُ هَلْ تَدْرِى الْآيَةَ الَّتِى كَانَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ع يَعْرِفُ قَاتِلَهُ بِهَا وَ يَعْرِفُ بِهَا الْأُمُورَ الْعِظَامَ الَّتِى كَانَ يُحَدِّثُ بِهَا النَّاسَ قَالَ الْحَكَمُ فَقُلْتُ فِى نَفْسِى قَدْ وَقَعْتُ عَلَى عِلْمٍ مِنْ عِلْمِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ أَعْلَمُ بِذَلِكَ تِلْكَ الْأُمُورَ الْعِظَامَ قَالَ فَقُلْتُ لَا وَ اللَّهِ لَا أَعْلَمُ قَالَ ثُمَّ قُلْتُ الْآيَةُ تُخْبِرُنِى بِهَا يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَالَ هُوَ وَ اللَّهِ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ ذِكْرُهُ وَ مَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَ لَا نَبِيٍّ وَ لَا مُحَدَّثٍ وَ كَانَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ع مُحَدَّثاً فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ يُقَالُ لَهُ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ زَيْدٍ كَانَ أَخَا عَلِيٍّ لِأُمِّهِ سُبْحَانَ اللَّهِ مُحَدَّثاً كَأَنَّهُ يُنْكِرُ ذَلِكَ فَأَقْبَلَ عَلَيْنَا أَبُو جَعْفَرٍ ع فَقَالَ أَمَا وَ اللَّهِ إِنَّ ابْنَ أُمِّكَ بَعْدُ قَدْ كَانَ يَعْرِفُ ذَلِكَ قَالَ فَلَمَّا قَالَ ذَلِكَ سَكَتَ الرَّجُلُ فَقَالَ هِيَ الَّتِى هَلَكَ فِيهَا أَبُو الْخَطَّابِ فَلَمْ يَدْرِ مَا تَأْوِيلُ الْمُحَدَّثِ وَ النَّبِيِّ
اصول كافى جلد 2 صفحه 13 رواية 2

حكم بن عتيبه گويد: روزى خدمت على بن الحسين عليه السّلام رفتم . حضرت فرمود:اى حكم آيا تو ميدانى آن آيه ئى را كه على بن ابيطالب عليه السّلام قاتل خود را بدان مى شناخت و امور بزرگ (غيبى ) را بمردم خبر مى داد؟ حكم گويد: من با خود گفتم : رشته اى از علم على بن الحسين بدستم آمد كه من هم بوسيله آن امور بزرگ را بدانم ، بحضرت عرضكردم : نه . بخدا، نمى دانم و گفتم : پسر پيغمبر! ممكن است آن آيه را بمن بفرمائيد؟ فرمود: بخدا آن آيه قول خداى عزذكره است ، كه مى فرمايد: ((پيش از تو هيچ رسول و پيغمبر و محدثى نفرستاديم 52 سوره 22 در قرآن كلمه محدث نيست بحديث 437 رجوع شود)) و على بن ابيطالب عليه السّلام محدث بود، مرديكه نامش عبدالله بن زيد و برادر مادرى على بن الحسين بود، (زيرا امام چهارم از مادر او شير خورده بود) مثل اينكه انكار كند، گفت : سبحان الله ! او محدث بود؟!! امام باقر عليه السّلام (كه در آن مجلس حاضر بود) بما توجه كرد و فرمود: هان بخدا، پسر مادر تو اين را مى داند، چون چنين فرمود: آن مرد خاموش شد، امام فرمود: همين است آنچه ابوالخطاب نسبت بآن هلاك و گمراه شد و معنى محدث نبى (پيغمبر) را نفهميد.



شرح :

ابوالخطاب ، كنيه محمد بن مقلاص است كه عقيده داشت : ائمه عليهم السلام پيغمبرند زيرا شنيده بود كه ايشان محدثند و خيال مى كرد هر محدثى پيغمبر است (فرق ميان آنها در حديث 436 گذشت ) ابوالخطاب سپس غلو بيشترى كرد و گفت ائمه معبودند.
علامه مجلسى (ره ) گويد: بعقيده من نويسندگان در اين حديث اشتباه كرده و صدريك حديث را بذيل حديث ديگر چسبانيده اند و آن دو حديث را در مرآت ص 196 نقل مى كند.
3- أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع يَقُولُ الْأَئِمَّةُ عُلَمَاءُ صَادِقُونَ مُفَهَّمُونَ مُحَدَّثُونَ
اصول كافى جلد 2 صفحه 14 رواية 3

محمد بن اسماعيل گويد: شنيدم : حضرت ابوالحسن عليه السّلام مى فرمود: ائمه دانشمندان ، راستگويان ، فهميدگان ، محدثانند.



شرح :

علماء (دانشمندان ) اشاره بآيه شريفه ((هل يستوى الذين يعلمون و الذين لا يعلمون )) دارد و صادقون (راستگويان ) اشاره بآيه شريفه ((و كونوا مع الصادقين )) دارد كه در حديث 531 و 547 بائمه عليهم السلام تاءويل شد و مفهم بر وزن مقدم بمعنى فهميده است و اءئمه عليهم السلام را مفهم گويند، زيرا پيغمبر صلى اللّه عليه و آله تفسير و تاءويل قرآن را بايشان فهمانيده است و محدث چنانكه گفتيم براى اين است كه از غيب بامام حديث و الهام ميرسد.
4- عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنْ رَجُلٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ ذُكِرَ الْمُحَدَّثُ عِنْدَ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ ع فَقَالَ إِنَّهُ يَسْمَعُ الصَّوْتَ وَ لَا يَرَى الشَّخْصَ فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ كَيْفَ يَعْلَمُ أَنَّهُ كَلَامُ الْمَلَكِ قَالَ إِنَّهُ يُعْطَى السَّكِينَةَ وَ الْوَقَارَ حَتَّى يَعْلَمَ أَنَّهُ كَلَامُ مَلَكٍ
اصول كافى جلد 2 صفحه 14 رواية 4

محمد بن مسلم گويد: كلمه محدث نزد امام صادق عليه السّلام ذكر شد، حضرت فرمود، محدث كسى است كه صدا را بشنود و شخص را نبيند، بحضرت عرضكردم : قربانت گردم . امام از كجا ميفهمد كه آن كلام فرشته است ؟ فرمود آرامش و وقارى باو عطا مى شود كه ميفهمد آن كلام از فرشته است .



5- مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ الْمُخْتَارِ عَنِ الْحَارِثِ بْنِ الْمُغِيرَةِ عَنْ حُمْرَانَ بْنِ أَعْيَنَ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع إِنَّ عَلِيّاً ع كَانَ مُحَدَّثاً فَخَرَجْتُ إِلَى أَصْحَابِى فَقُلْتُ جِئْتُكُمْ بِعَجِيبَةٍ فَقَالُوا وَ مَا هِيَ فَقُلْتُ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع يَقُولُ كَانَ عَلِيٌّ ع مُحَدَّثاً فَقَالُوا مَا صَنَعْتَ شَيْئاً إِلَّا سَأَلْتَهُ مَنْ كَانَ يُحَدِّثُهُ فَرَجَعْتُ إِلَيْهِ فَقُلْتُ إِنِّى حَدَّثْتُ أَصْحَابِى بِمَا حَدَّثْتَنِى فَقَالُوا مَا صَنَعْتَ شَيْئاً إِلَّا سَأَلْتَهُ مَنْ كَانَ يُحَدِّثُهُ فَقَالَ لِى يُحَدِّثُهُ مَلَكٌ قُلْتُ تَقُولُ إِنَّهُ نَبِيٌّ قَالَ فَحَرَّكَ يَدَهُ هَكَذَا أَوْ كَصَاحِبِ سُلَيْمَانَ أَوْ كَصَاحِبِ مُوسَى أَوْ كَذِى الْقَرْنَيْنِ أَ وَ مَا بَلَغَكُمْ أَنَّهُ قَالَ وَ فِيكُمْ مِثْلُهُ
اصول كافى جلد 2 صفحه 14 رواية 5

حمران بن اعين گويد: امام باقر عليه السّلام فرمود: همانا على عليه السّلام محدث بود، حمران گويد: من نزد رفقايم رفتم و گفتم : خبر شگفتى براى شما آورده ام ، گفتند: چه خبر؟ گفتم از امام باقر عليه السّلام شنيدم كه مى فرمود، همانا على عليه السّلام محدث بود. گفتند: تا از او نپرسى كى به او حديث مى گويد، كارى نكرده اى ، بمن فرمود: فرشته اى با او حديث مى گويد، عرضكردم : مى فرمائيد: على پيغمبر است ، امام با دست اين چنين اشاره كرد (يعنى نه ) و فرمود: بلكه مانند همدم سليمان يا همدم موسى يا ذوالقرنين است ، مگر بشما خبر نرسيده كه خودش فرمود: در ميان شما هم مانند او هست . (بحديث 699 رجوع شود).



* بيان ارواحيكه در ائمه عليهم السلام موجود است *
بَابٌ فِيهِ ذِكْرُ الْأَرْوَاحِ الَّتِي فِي الْأَئِمَّةِ ع
1- مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عُمَرَ الْيَمَانِيِّ عَنْ جَابِرٍ الْجُعْفِيِّ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع يَا جَابِرُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى خَلَقَ الْخَلْقَ ثَلَاثَةَ أَصْنَافٍ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ كُنْتُمْ أَزْواجاً ثَلاثَةً فَأَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ ما أَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ وَ أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ ما أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ وَ السّابِقُونَ السّابِقُونَ أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ فَالسَّابِقُونَ هُمْ رُسُلُ اللَّهِ ع وَ خَاصَّةُ اللَّهِ مِنْ خَلْقِهِ جَعَلَ فِيهِمْ خَمْسَةَ أَرْوَاحٍ أَيَّدَهُمْ بِرُوحِ الْقُدُسِ فَبِهِ عَرَفُوا الْأَشْيَاءَ وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحِ الْإِيمَانِ فَبِهِ خَافُوا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحِ الْقُوَّةِ فَبِهِ قَدَرُوا عَلَى طَاعَةِ اللَّهِ وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحِ الشَّهْوَةِ فَبِهِ اشْتَهَوْا طَاعَةَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ كَرِهُوا مَعْصِيَتَهُ وَ جَعَلَ فِيهِمْ رُوحَ الْمَدْرَجِ الَّذِى بِهِ يَذْهَبُ النَّاسُ وَ يَجِيئُونَ وَ جَعَلَ فِى الْمُؤْمِنِينَ وَ أَصْحَابِ الْمَيْمَنَةِ رُوحَ الْإِيمَانِ فَبِهِ خَافُوا اللَّهَ وَ جَعَلَ فِيهِمْ رُوحَ الْقُوَّةِ فَبِهِ قَدَرُوا عَلَى طَاعَةِ اللَّهِ وَ جَعَلَ فِيهِمْ رُوحَ الشَّهْوَةِ فَبِهِ اشْتَهَوْا طَاعَةَ اللَّهِ وَ جَعَلَ فِيهِمْ رُوحَ الْمَدْرَجِ الَّذِى بِهِ يَذْهَبُ النَّاسُ وَ يَجِيئُونَ
اصول كافى جلد 2 صفحه 15 رواية 1

1 جابر جعفى گويد: امام صادق عليه السّلام فرمود: اى جابر! همانا خداى تبارك و تعالى مخلوق را سه دسته آفريد؛ چنانچه فرمايد: ((و شما سه دسته جفت هم باشيد: دست راستيها و چه دست راستيها؟!! (چگونه در نعمتهاى بهشت مى خرامند) ودست چپيها، چه دست چپيها؟!! (چگونه در عقوبات دوزخ گرفتارند) و پيشى گرفتگان كه پيشى گرفته اند تنها ايشان مقربانند 6 تا 11 سوره 56 )) پيشى گرفتگان همان رسولان خدا و مخصوصين درگاه او از ميان مخلوق مى باشند. كه خدا در ايشان پنج روح قرار داده است : 1 ايشان را بروح القدس مؤ يد ساخت و بوسيله آن همه چيز را بدانند و بشناسند. 2 ايشان را با روح ايمان مؤ يد ساخت و با آن از خداى عزوجل بترسند 3 آنها را بروح قوه مؤ يد ساخت و با آن بر اطاعت خدا توانائى يافتند 4 آنها را بروح شهوت (ميل و اشتها) مؤ يد ساخت و با آن اطاعت خدا را خواستند و از نافرمانيش كراهت يافتند 5 در ايشان روح حركت نهاد كه همه مردم با آن رفت و آمد كنند.
و در مؤ منين دست راستى ها روح ايمان نهاد كه با آن از خدا بترسند و در ايشان روح قوه نهاد و با آن بر اطاعت خدا توانائى يافتند، و در ايشان روح شهوت نهاد و يا آن خواهان اطاعت خدا گشتند و در ايشان روح حركت نهاد كه مردم با آن روح رفت و آمد كنند.



شرح :

كلمه روح در اين حديث شريف بمعنى قوه و نيروئى است باطنى و معنوى كه منشاء و مبدا آثاريست كه امام عليه السّلام بيان مى كند، زيرا رفت و آمد انسان و ترس او از خدا و شناختن و دانستن چيزها آثار و اعمالى است كه از انسان بروز ميكند و اين آثار ناچار بايد مبداء و علت و موجب و محركى داشته باشند كه هستى و قيامشان بآن باشد.
كلمه روح در اين روايت همان مبداء و علتى است كه سبب پيدايش اين آثار گشته است ، چه آنكه اين ارواح پنج روح جدا و مستقل باشند يا آنكه درجات و مراتب يك روح باشند كه همان روح ناطقه انسان و فصل مميز او از حيوان باشد، ولى ظاهر اينست كه هر يك روحى جدا هستند و روح القدس و روح ايمان از خارج بكمك انسان مى رسد و سه روح ديگر از درون و داخل او را كمك مى دهد و هم از اين حديث استفاده ميشود كه روح حركت ، عموميت دارد و در هر انسانى هست روح القدس مختص برسولان و پيغمبر آنست و حتى در مؤ منين دست راستيها هم نيست و تعبير بدست راستيها از اينجهت است كه روز قيامت نامه اعمالشان بدست راستشان داده شود و يا بجهت اينست كه اهل ميمنت و بركنند، بر خلاف دست چپيها.
2- مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُوسَى بْنِ عُمَرَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ عَمَّارِ بْنِ مَرْوَانَ عَنِ الْمُنَخَّلِ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِى جَعْفَرٍ ع قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ عِلْمِ الْعَالِمِ فَقَالَ لِى يَا جَابِرُ إِنَّ فِى الْأَنْبِيَاءِ وَ الْأَوْصِيَاءِ خَمْسَةَ أَرْوَاحٍ رُوحَ الْقُدُسِ وَ رُوحَ الْإِيمَانِ وَ رُوحَ الْحَيَاةِ وَ رُوحَ الْقُوَّةِ وَ رُوحَ الشَّهْوَةِ فَبِرُوحِ الْقُدُسِ يَا جَابِرُ عَرَفُوا مَا تَحْتَ الْعَرْشِ إِلَى مَا تَحْتَ الثَّرَى ثُمَّ قَالَ يَا جَابِرُ إِنَّ هَذِهِ الْأَرْبَعَةَ أَرْوَاحٌ يُصِيبُهَا الْحَدَثَانُ إِلَّا رُوحَ الْقُدُسِ فَإِنَّهَا لَا تَلْهُو وَ لَا تَلْعَبُ
اصول كافى جلد 2 صفحه 16 رواية 2

جابر گويد: از امام باقر عليه السّلام درباره علم عالم (يعنى پيغمبر و امام ص ) پرسيدم ، فرمود:اى جابر! همانا در پيغمبران و اوصياء پنج رحست : 1 روح القدس 2 روح ايمان 3 روح زندگى (حركت ) 4 روح شهوت ،اى جابر، ايشان بوسيله روح القدس امور و مطالب زير عرش را تا زير خاك بدانند. سپس فرموداى جابر اين چهار روح اخير را پيش آمد و آفت ميرسد، ولى روح القدس بازى و ياوه گرى نكند.



شرح :

مراد بآفت و پيش آمدى كه به آن چهار روح ميرسد اينست كه : گاهى آنها را مانعى عارض مى شود كه از تاءثير باز مى مانند و بازى و ياوه گرى مى كنند، مانند روح شهوت و حركت در زمان پيرى و مرض و اما روح القدس كه مبداء و سبب علم و فهم امام است ، آفت و ياوه گرى ندارد و هميشه حقايق را بدون زياده و نقصان با آنها مى فهماند.
3- الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْمُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ إِدْرِيسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ عِلْمِ الْإِمَامِ بِمَا فِى أَقْطَارِ الْأَرْضِ وَ هُوَ فِى بَيْتِهِ مُرْخًى عَلَيْهِ سِتْرُهُ فَقَالَ يَا مُفَضَّلُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى جَعَلَ فِى النَّبِيِّ ص ‍ خَمْسَةَ أَرْوَاحٍ رُوحَ الْحَيَاةِ فَبِهِ دَبَّ وَ دَرَجَ وَ رُوحَ الْقُوَّةِ فَبِهِ نَهَضَ وَ جَاهَدَ وَ رُوحَ الشَّهْوَةِ فَبِهِ أَكَلَ وَ شَرِبَ وَ أَتَى النِّسَاءَ مِنَ الْحَلَالِ وَ رُوحَ الْإِيمَانِ فَبِهِ آمَنَ وَ عَدَلَ وَ رُوحَ الْقُدُسِ فَبِهِ حَمَلَ النُّبُوَّةَ فَإِذَا قُبِضَ النَّبِيُّ ص انْتَقَلَ رُوحُ الْقُدُسِ فَصَارَ إِلَى الْإِمَامِ وَ رُوحُ الْقُدُسِ لَا يَنَامُ وَ لَا يَغْفُلُ وَ لَا يَلْهُو وَ لَا يَزْهُو وَ الْأَرْبَعَةُ الْأَرْوَاحِ تَنَامُ وَ تَغْفُلُ وَ تَزْهُو وَ تَلْهُو وَ رُوحُ الْقُدُسِ كَانَ يَرَى بِهِ
اصول كافى جلد 2 صفحه 17 رواية 3

مفصل بن عمر گويد از امام صادق عليه السّلام پرسيدم راجع بدانستن امام عليه السّلام آنچه را در اطراف زمين است ، با اينكه خودش در ميان اتاقى است كه پرده اش انداخته است فرمود: اى مفضل ! خداى تبارك و تعالى در پيغمبر صلى اللّه عليه و آله پنج روح قرار داد: 1 روح زندگى كه با آن بجنبد و راه رود 2 روح قوه كه با آن قيام و كوشش كند 3 روح شهوت كه با آن بخورد و بياشامد و با زنان حلال خود نزديكى كند 4 روح ايمان كه با آن ايمان آورد و عدالت ورزد 5 روح القدس كه با آن بار نبوت كشد.
چون پيغمبر صلى اللّه عليه و آله وفات كند، روح القدس از او به امام (جانشين ) منتقل شود و روح القدس خواب و غفلت و ياوه گرى و تكبر ندارد و چهار روح ديگر خواب و غفلت و تكبر و ياوه گرى دارند و بوسيله روح القدس همه چيز درك مى شود.


روحيكه خدا ائمه را به آن استوار مى سازد *
بَابُ الرُّوحِ الَّتِي يُسَدِّدُ اللَّهُ بِهَا الْأَئِمَّةَ ع
1- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ يَحْيَى الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي الصَّبَّاحِ الْكِنَانِيِّ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا ما كُنْتَ تَدْرِى مَا الْكِتابُ وَ لَا الْإِيمانُ قَالَ خَلْقٌ مِنْ خَلْقِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَعْظَمُ مِنْ جَبْرَئِيلَ وَ مِيكَائِيلَ كَانَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ص يُخْبِرُهُ وَ يُسَدِّدُهُ وَ هُوَ مَعَ الْأَئِمَّةِ مِنْ بَعْدِهِ
اصول كافى جلد 2 صفحه 17 رواية 1

ابوبصير گويد: از امام صادق عليه السّلام قول خدايتعالى ((و همچنين روحى از امر خود را بسويت وحى كرديم ، تو نميدانستى كتاب و ايمام چيست ؟ - 52 سوره 42 )) را پرسيدم . فرمود: آن مخلوقيست از مخلوقات خداى عزوجل ، بزرگتر از جبرئيل و ميكائيل ، كه همراه پيغمبر صلى اللّه عليه و آله است ، به او خبر ميدهد و رهبريش مى كند و همراه امامان پس از وى هم مى باشد.



2- مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ أَسْبَاطِ بْنِ سَالِمٍ قَالَ سَأَلَهُ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ هِيتَ وَ أَنَا حَاضِرٌ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا فَقَالَ مُنْذُ أَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ذَلِكَ الرُّوحَ عَلَى مُحَمَّدٍ ص مَا صَعِدَ إِلَى السَّمَاءِ وَ إِنَّهُ لَفِينَا
اصول كافى جلد 2 صفحه 18 رواية 2

اسباط بن سالم گويد: من حاضر بودم كه مردى از اهل بيت (شهرى در كنار فرات بوده ) از امام عليه السّلام درباره قول خداى عزوجل ((و همچنين روحى از امر خود را بسوى تو وحى كرديم )) پرسيد امام فرمود: از زمانيكه خداى عزوجل آن روح را بر محمد صلى اللّه عليه و آله فرو فرستاد، به آسمان بالا نرفته است و آن روح در ما هست .



3- عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبِى بَصِيرٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّى قَالَ خَلْقٌ أَعْظَمُ مِنْ جَبْرَئِيلَ وَ مِيكَائِيلَ كَانَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ هُوَ مَعَ الْأَئِمَّةِ وَ هُوَ مِنَ الْمَلَكُوتِ
اصول كافى جلد 2 صفحه 18 رواية 3

ابو بصير گويد: از امام صادق عليه السّلام راجع به قول خداى عزوجل ((از تو درباره روح مى پرسند بگو روح از امر پروردگار من است 87 سوره 17 )) پرسيدم فرمود: آن مخلوقى است بزرگتر از جبرئيل و ميكائيل كه همراه رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و همراه ائمه است و آن از عالم ملكوت است (يعنى آسمانى و روحانى است ).



4- عَلِيٌّ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ أَبِى أَيُّوبَ الْخَزَّازِ عَنْ أَبِى بَصِيرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّى قَالَ خَلْقٌ أَعْظَمُ مِنْ جَبْرَئِيلَ وَ مِيكَائِيلَ لَمْ يَكُنْ مَعَ أَحَدٍ مِمَّنْ مَضَى غَيْرِ مُحَمَّدٍ ص وَ هُوَ مَعَ الْأَئِمَّةِ يُسَدِّدُهُمْ وَ لَيْسَ كُلُّ مَا طُلِبَ وُجِدَ
اصول كافى جلد 2 صفحه 18 رواية 4

ابوبصير گويد: شنيدم از امام صادق عليه السّلام درباره يساءلونك عن الروح قل الروح من امر ربى )) مى فرمود: مخلوقى است بزرگتر از جبرئيل و ميكائيل كه همراه هيچ يك از پيغمبران گذشته جز محمد صلى اللّه عليه و آله نبوده است ، و آن همراه ائمه مى باشد و ايشان را رهبرى مى كند، چنان نيست كه هرچه طلب شود، بدست آيد (پس ‍ همراهى اين روح با پيغمبر و امامان فضلى است از خداى تعالى كه به هر كس خواهد عطا كند، و با طلب و كوشش بدست نيايد).



شرح :

درباره روحى كه در اين آيه ، مورد سؤ ال واقع شده است اختلافست يك قول اينست كه يهود در كتاب تورات خود ديده بوده كه از پيغمبر صلى اللّه عليه و آله درباره هرچه بپرسند جواب گويد، ولى درباره روح كه سؤ ال كنند، جواب نگويد، لذا آنها بقريش گفتند: شما از محمد درباره روح بپرسيد، اگر جواب صريح داد، بدانيد كه پيغمبر نيست و اگر بخدا واگذار كرد، او پيغمبر است .
5- مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ عِمْرَانَ بْنِ مُوسَى عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِى حَمْزَةَ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْعِلْمِ أَ هُوَ عِلْمٌ يَتَعَلَّمُهُ الْعَالِمُ مِنْ أَفْوَاهِ الرِّجَالِ أَمْ فِى الْكِتَابِ عِنْدَكُمْ تَقْرَءُونَهُ فَتَعْلَمُونَ مِنْهُ قَالَ الْأَمْرُ أَعْظَمُ مِنْ ذَلِكَ وَ أَوْجَبُ أَ مَا سَمِعْتَ قَوْلَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا ما كُنْتَ تَدْرِى مَا الْكِتابُ وَ لَا الْإِيمانُ ثُمَّ قَالَ أَيَّ شَيْءٍ يَقُولُ أَصْحَابُكُمْ فِى هَذِهِ الْآيَةِ أَ يُقِرُّونَ أَنَّهُ كَانَ فِى حَالٍ لَا يَدْرِى مَا الْكِتَابُ وَ لَا الْإِيمَانُ فَقُلْتُ لَا أَدْرِى جُعِلْتُ فِدَاكَ مَا يَقُولُونَ فَقَالَ لِى بَلَى قَدْ كَانَ فِى حَالٍ لَا يَدْرِى مَا الْكِتَابُ وَ لَا الْإِيمَانُ حَتَّى بَعَثَ اللَّهُ تَعَالَى الرُّوحَ الَّتِى ذُكِرَ فِى الْكِتَابِ فَلَمَّا أَوْحَاهَا إِلَيْهِ عَلَّمَ بِهَا الْعِلْمَ وَ الْفَهْمَ وَ هِيَ الرُّوحُ الَّتِي يُعْطِيهَا اللَّهُ تَعَالَى مَنْ شَاءَ فَإِذَا أَعْطَاهَا عَبْداً عَلَّمَهُ الْفَهْمَ
اصول كافى جلد 2 صفحه 19 رواية 5

ابو حمزه گويد: از امام صادق عليه السّلام راجع به علم امام پرسيدم ، كه آيا امام آن علم را از دهان رجال علم فرا مى گيرد يا آنكه نزد شما كتابيست كه آنرا مى خوانيد و فرا مى گيريد؟ فرمود: اين مطلب از آنچه تو گفتى بزرگتر و استوارتر است ، مگر نشنيده ئى قول خداى عزوجل را: ((و همچنين روحى از امر خود به تو وحى كرديم ، و تو نمى دانستى كه كتاب و ايمان چيست 52 سوره 42)).
سپس فرمود: اصحاب شما درباره اين آيه چه مى گويند؟ آيا اقرار دارند كه پيغمبر صلى اللّه عليه و آله در حالى بود كه كتاب و ايمان نمى دانست ؟ عرضكردم : قربانت گردم ، نمى دانم چه مى گويند فرمود: آرى در حالى بسر مى برد كه نمى دانست كتاب و ايمان چيست ، تا آنكه خداى تعالى روحى را كه در كتابش ذكر مى كند مبعوث كرد، و چون آنرا بسوى او وحى فرمود: بسبب آن علم و فهم آموخت ، و آن همان روحست كه خداى تعالى به هر كه خواهد عطا كند، و چون آنرا به بنده ئى عطا فرمايد، به او فهم آموزد.



6- مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِى الْعَلَاءِ عَنْ سَعْدٍ الْإِسْكَافِ قَالَ أَتَى رَجُلٌ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع يَسْأَلُهُ عَنِ الرُّوحِ أَ لَيْسَ هُوَ جَبْرَئِيلَ فَقَالَ لَهُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع جَبْرَئِيلُ ع مِنَ الْمَلَائِكَةِ وَ الرُّوحُ غَيْرُ جَبْرَئِيلَ فَكَرَّرَ ذَلِكَ عَلَى الرَّجُلِ فَقَالَ لَهُ لَقَدْ قُلْتَ عَظِيماً مِنَ الْقَوْلِ مَا أَحَدٌ يَزْعُمُ أَنَّ الرُّوحَ غَيْرُ جَبْرَئِيلَ فَقَالَ لَهُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع إِنَّكَ ضَالٌّ تَرْوِى عَنْ أَهْلِ الضَّلَالِ يَقُولُ اللَّهُ تَعَالَى لِنَبِيِّهِ ص أَتى أَمْرُ اللّهِ فَلاتَسْتَعْجِلُوهُ سُبْح انَهُ وَ تَعالى عَمّا يُشْرِكُونَ يُنَزِّلُ الْمَلائِكَةَ بِالرُّوحِ وَ الرُّوحُ غَيْرُ الْمَلَائِكَةِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ
اصول كافى جلد 2 صفحه 19 رواية 6

سعد اسكاف (كفاش ) گويد: مردى خدمت اميرالمؤ منين عليه السّلام آمد و درباره روح پرسيد كه آيا او همان جبرئيل است ؟ اميرالمؤ منين عليه السّلام به او فرمود: جبرئيل عليه السّلام از ملائكه است و روح غير جبرئيل است و اين سخن را تكرار فرمود او عرض كرد: سخن بزرگى گفتى !! هيچكس عقيده ندارد كه روح غير از جبرئيل است . اميرالمؤ منين به او فرمود: تو خود گمراهى و از اهل گمراهى روايت مى كنى خداى تعالى به پيغمبرش صلى اللّه عليه و آله مى فرمايد: ((فرمان خدا آمد نيست ، آن را بشتاب مخواهيد، خدا منزه است و از آنچه مشركان باوى انباز مى كنند برتر است ، ملائكه روح را فرو مى آورند 1 سوره 16 ، پس روح غير از ملائكه صلوات الله عليهم مى باشد.



* زمانيكه امام بتمام علوم امام پيش از خود آگاه مى شود *
بَابُ وَقْتِ مَا يَعْلَمُ الْإِمَامُ جَمِيعَ عِلْمِ الْإِمَامِ الَّذِي كَانَ قَبْلَهُ ع
1- مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنِ الْحَكَمِ بْنِ مِسْكِينٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا قَالَ قُلْتُ لِأَبِى عَبْدِ اللَّهِ ع مَتَى يَعْرِفُ الْأَخِيرُ مَا عِنْدَ الْأَوَّلِ قَالَ فِى آخِرِ دَقِيقَةٍ تَبْقَى مِنْ رُوحِهِ
اصول كافى جلد 2 صفحه 20 رواية 1

يكى از اصحاب گويد: به امام صادق عليه السّلام عرض كردم : چه زمانى امام پسين به آنچه نزد امام پيش است آگاه مى شود؟ فرمود: در آخرين دقيقه ئى كه از روح او باقى مانده است .



2- مُحَمَّدٌ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنِ الْحَكَمِ بْنِ مِسْكِينٍ عَنْ عُبَيْدِ بْنِ زُرَارَةَ وَ جَمَاعَةٍ مَعَهُ قَالُوا سَمِعْنَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ يَعْرِفُ الَّذِى بَعْدَ الْإِمَامِ عِلْمَ مَنْ كَانَ قَبْلَهُ فِى آخِرِ دَقِيقَةٍ تَبْقَى مِنْ رُوحِهِ
اصول كافى جلد 2 صفحه 20 رواية 2

امام صادق عليه السّلام مى فرمود: جانشين امام ، بعلم امام پيش از خود را در آخرين دقيقه ئى كه از روح او باقى مانده آگاه مى شود.



3- مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قُلْتُ لَهُ الْإِمَامُ مَتَى يَعْرِفُ إِمَامَتَهُ وَ يَنْتَهِى الْأَمْرُ إِلَيْهِ قَالَ فِى آخِرِ دَقِيقَةٍ مِنْ حَيَاةِ الْأَوَّلِ
اصول كافى جلد 2 صفحه 21 رواية 3

يكى از اصحاب گويد: به امام صادق عليه السّلام عرض كردم : چه زمانى امام ، امامت و رسيدن امر را بخود مى فهمد؟ فرمود: در آخرين دقيقه زندگى امام پيشين .



* ائمه صلوات الله عليهم در علم و شجاعت و اطاعت برابرند *
بَابٌ فِي أَنَّ الْأَئِمَّةَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ فِي الْعِلْمِ وَ الشَّجَاعَةِ وَ الطَّاعَةِ سَوَاءٌ
1- مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِى زَاهِرٍ عَنِ الْخَشَّابِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَسَّانَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ كَثِيرٍ عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى الَّذِينَ آمَنُوا وَ اتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّيَّتُهُمْ بِإِيمانٍ أَلْحَقْنا بِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ ما أَلَتْناهُمْ مِنْ عَمَلِهِمْ مِنْ شَيْءٍ قَالَ الَّذِينَ آمَنُوا النَّبِيُّ ص وَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع وَ ذُرِّيَّتُهُ الْأَئِمَّةُ وَ الْأَوْصِيَاءُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ أَلْحَقْنَا بِهِمْ وَ لَمْ نَنْقُصْ ذُرِّيَّتَهُمُ الْحُجَّةَ الَّتِى جَاءَ بِهَا مُحَمَّدٌ ص فِى عَلِيٍّ ع وَ حُجَّتُهُمْ وَاحِدَةٌ وَ طَاعَتُهُمْ وَاحِدَةٌ
اصول كافى جلد 2 صفحه 21 رواية 1

امام صادق عليه السّلام درباره آيه ((كسانيكه ايمان آوردند و فرزندانشان هم در ايمان از آنها پيروى كردند، فرزندانشان را به ايشان ملحق كنيم و از عملشان چيزى كمشان ندهيم (يعنى بحساب فرزندانشان نگذاريم ) (( 21 سوره 52 )) فرمود: كسانيكه ايمان آوردند، پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و امير المؤ منينند، و فرزندان او، ائمه و اوصياء صلوات الله عليهم باشند كه خدا فرمايد: به آنها ملحق ميكنيم و جحتى را كه محمد صلى اللّه عليه و آله درباره على آورده ، نسبت به اولادش كاهش ندهيم و حجت همه يكى است و طاعتشان هم يكى است .



2- عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ دَاوُدَ النَّهْدِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ ع قَالَ قَالَ لِي نَحْنُ فِى الْعِلْمِ وَ الشَّجَاعَةِ سَوَاءٌ وَ فِى الْعَطَايَا عَلَى قَدْرِ مَا نُؤْمَرُ
اصول كافى جلد 2 صفحه 21 رواية 2

حضرت ابوالحسن عليه السّلام فرمود: ما خانواده در علم و شجاعت برابريم و در بخشيدن (علم و مال به مردم ) بهر اندازه كه دستور داريم ، مى بخشيم .



3- أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنِ الْحَارِثِ بْنِ الْمُغِيرَةِ عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص نَحْنُ فِى الْأَمْرِ وَ الْفَهْمِ وَ الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ نَجْرِى مَجْرًى وَاحِداً فَأَمَّا رَسُولُ اللَّهِ ص وَ عَلِيٌّ ع فَلَهُمَا فَضْلُهُمَا
اصول كافى جلد 2 صفحه 21 رواية 3

حارث بن مغيرة گويد: شنيدم امام صادق عليه السلام مى فرمود رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: ابن مسكان ، عن الحارث بن المغيرة ، عن اءبى عبدالله عليه السلام قال : سمعته يقول : قال رسول الله صلى اللّه عليه و آله فرمود: ما نسبت به امر و فهم و حلال و حرام در يك روش ‍ هستيم و اما پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و على فضيلت خود را دارند.



شرح :

مقصود از امر يا امر امامت و خلافتست و يا فرمانيست كه به مردم مى دهند و اطاعتش واجب است و نسبت بفضيلت على عليه السلام بر امامان ديگر رواياتى وارد شده كه از جمله آنها همين روايت است و روايت ديگريست كه لقب امير المؤ مين را منحصر و مختص به آنحضرت بيان مى كند و نيز از رواياتى استفاده مى شود كه بعد از آن حسنين و پس از آنها امام دوازدهم عليهم السلام فضيلت دارد، و بقيه هشت امام ديگر برابرند.
* امام عليه السلام امام پس از خود را مى شناسد و آيه ((خدا به شما فرمان مى دهد كه امانات را به اهلش بپردازيد درباره آنها نازل شده است *
بَابُ أَنَّ الْإِمَامَ ع يَعْرِفُ الْإِمَامَ الَّذِي يَكُونُ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَنَّ قَوْلَ اللَّهِ تَعَالَى إِنَّ اللّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى أَهْلِها فِيهِمْ ع نَزَلَتْ
1- الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْوَشَّاءِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَائِذٍ عَنِ ابْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ بُرَيْدٍ الْعِجْلِيِّ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّ اللّ هَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى أَهْلِها وَ إِذا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ قَالَ إِيَّانَا عَنَى أَنْ يُؤَدِّيَ الْأَوَّلُ إِلَى الْإِمَامِ الَّذِي بَعْدَهُ الْكُتُبَ وَ الْعِلْمَ وَ السِّلَاحَ وَ إِذا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ الَّذِى فِى أَيْدِيكُمْ ثُمَّ قَالَ لِلنَّاسِ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِى الْأَمْرِ مِنْكُمْ إِيَّانَا عَنَى خَاصَّةً أَمَرَ جَمِيعَ الْمُؤْمِنِينَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ بِطَاعَتِنَا فَإِنْ خِفْتُمْ تَنَازُعاً فِى أَمْرٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ إِلَى الرَّسُولِ وَ إِلَى أُولِى الْأَمْرِ مِنْكُمْ كَذَا نَزَلَتْ وَ كَيْفَ يَأْمُرُهُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِطَاعَةِ وُلَاةِ الْأَمْرِ وَ يُرَخِّصُ فِى مُنَازَعَتِهِمْ إِنَّمَا قِيلَ ذَلِكَ لِلْمَأْمُورِينَ الَّذِينَ قِيلَ لَهُمْ أَطِيعُوا اللّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِى الْأَمْرِ مِنْكُمْ
اصول كافى جلد 2 صفحه 22 رواية 1

بريد عجلى گويد: از امام باقر عليه السلام درباره قول خداى عزوجل ((خدا بشما فرمان مى دهد كه امانتها را به صاحبانش برسانيد و چون ميان مردم داور شديد بعدالت حكم كنيد - 62 سوره 4 )) پرسيدم فرمود: خدا ما را قصد كرده است ، كه بايد امام پيشين كتابها و علم و سلاح را به امام بعد از خود برساند ((و چون ميان مردم داور شديد به عدالت حكم كنيد)) يعنى به آنچه دست شماست (از احكام و قوانين خدا حكم كنيد) سپس خداى تعالى به مردم فرمايد: ((كسانيكه ايمان آورده ايد! خدا را اطاعت كنيد و رسول و واليان امر از خودتان را اطاعت كنيد 63 سوره 4 خدا خصوص ما را قصد كرده ، (مائيم واليان امر) خدا همه مؤ منين را تا روز قيامت به اطاعت از ما امر فرموده ((و چون از نزاع و اختلاف درباره امرى ترسيديد، آن را به خدا و رسول و واليان امر از خود ارجاع دهيد آيه 59 سوره 4)) اين گونه نازل شده است چگونه ممكن است خداى عزوجل به اطاعت واليان امر فرمان دهد و نزاع و اختلاف با ايشان را رخصت فرمايد،؟!! همانا امر بارجاع نسبت به ماءمورينى است كه به آنها گفته شده ((اطاعت كنيد خدا را و اطاعت كنيد رسول و واليان امر از خود را)).


شرح :

راجع به رسانيدن امانتها بصاحبانش چند قول است : 1 شامل هرگونه امانتى است ، امانات خدا امر و نهى دستورات اوست ، و امانات مردم سپرده هاى آنهاست بيكديگر 2 رعيت امانت خداست در دست پيشوايان و زعما كه بايد رد تعليم و تربيت آنها رعايت كنند و استدلال در آخر روايت براى رد كسانى است كه مى گويند معنى آيه اين است : اگر شما با واليان امر در امر دين اختلاف كرديد به كتاب و سنت مراجعه كنيد و دليل ردش اينست كه چگونه ممكن است خدا در يك جا بگويد: از واليان امر اطاعت كنيد و در جاى ديگر مى فرمايد: اگر با آنها اختلاف و نزاع پيدا كرديد...؟! پس معلوم مى شود كه واليان امر همان ائمه هستند كه مردم بايد در اختلافات خود بقول آنها رجوع كنند و داورى ايشان را بدون چون و چرا بپذيرند، نه آنكه نسبت به قول امام هم رد و انكار داشته باشند تا آنجا هم نزاع و اختلاف پيدا شود. و اما راجع به آنچه فرمود: اينگونه نازل شده است ، اصل آيه در قرآن اينست : فان تنازعتم فى شئى فردوه الى الله و الى الرسول و كلمه ((اولى الامر)) در قرآن نيست ، پس ممكن است عثمان آنرا انداخته باشد و ممكن است قول امام تفسير ارجاع به خدا و رسول باشد، زيرا ارجاع به ائمه هم ارجاع به رسول است و ((اين چنين نازل شده )) از نظر معنى است .
2- الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْوَشَّاءِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عُمَرَ قَالَ سَأَلْتُ الرِّضَا ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّ اللّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى أَهْلِه ا قَالَ هُمُ الْأَئِمَّةُ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ ص أَنْ يُؤَدِّيَ الْإِمَامُ الْأَمَانَةَ إِلَى مَنْ بَعْدَهُ وَ لَا يَخُصَّ بِهَا غَيْرَهُ وَ لَا يَزْوِيَهَا عَنْهُ
اصول كافى جلد 2 صفحه 23 رواية 2

احمد بن عمر گويد: از امام رضا عليه السلام درباره قول خداى عزوجل ((خدا شما را امر مى كند كه امانتها را بصاحبانش رد كنيد 52 سوره 4)) پرسيدم ، فرمود: ايشان ائمه از آل محمد صلى اللّه عليه و آله مى باشند كه بايد هر امامى امانت را به امام بعد از خود بسپارد، به ديگرى ندهد و از امام هم دريغ ندارد.